برای خانواده ی ما هفتم محرم روز پر کاریه چون مامانم نذر داره هر سال هفتم محرم یه گوسفند قربونه کنه و خودش غذا بپزه یه عالمه مهمون هم دعوت کنه به همین خاطر من شنبه نرفتم مدرسه خوب راستش امتحان میان ترم دینی داشتیم منم که درس نخونده بودم از سه شنبه تا جمعه همش خوش گذرونی کردم وقتی مامانم گفت نرو مدرسه اولش یه کم ناز کردم وگفتم نه من امتحان دارم خیلی مهمه ولی از خدا خواسته نرفتم ای کاش میرفتم از یه طرف یک شنبه امتحان ادبیات و زمین شناسی رو تو یه روز داشتیم آخراش داشت گریه ام در میومد هیچی نخونده بودم وهمش غرولند میکردم و به خودم فحش میدادم که چرا درس نخوندم خلاصه وقتی بابام گفت شب هم میریم هییت دیگه از روی حرص با کتاب که تودستم بود با یه کتاب زدم تو کلم گفتم خداااااااااااااااااااااااایا چی کار کنم مامانم که منو اونطوری دید گفت میخواستی بخونی چند روز بی کار تو خونه بودی دیگه راهی برام نمونده بود فقط یه کار اونم دعا یه عالمه دعا کردم بعد زنگ زدم به دوستم صغری خواهرش گفت خوابه تو دلم چندتا فحش بهش دادم که چرا هر وقت من زنگ میزنم خوابه به فاطمه زنگ زدم گفت امتحان زمین کنسل شده از خوشحالی همونجا سجده کردمو خدارو شکر کردم خلاصه بدو بدو رفتم آماده شدم و رفتیم عزاداری..... تاحالا شده دعایی کنی و دعات سریع مستجاب بشه؟ نظر یادتون نره.....
نظرات شما عزیزان:
|
About![]()
از قدیم گفتن دم هرچی بچه بامرامه گرررررررررررم دوست موستای خوشکل موشکلم من رهام این وبلاگ قبلنا هم بوده ها ولی یه جورایی تغیرش دادم جون مااااااااااااا خوب شده یا نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ برین این نظر سنجیه بگین نظرتون چیه باااااااااشه؟ این وبلاگ واسه هرچی بچه باحاله هرکی نظر بذاره لینک میشه هرکی نیادو ستاره ی سهیل بشه ما هم دلگیر میشیم و اسمشو پاک میکنیم راستی بچه های عااااااااااااشق اگه داستانای جال از ملاقاتاااااااا،برخوردهاااااا، ضربه های روحی روانی و ..... دارن میتونن بگن براشون تو وبلاگ میذاریم کمکم اگه خواستین جون داداش چی خجالت نکشین دوس دارم مه بیان براتون نظر بذارنوووووووو کمکتون کنن وااااااااااااای خسته شدم دیگه بقیه شو خودتون میدونین دیگه پس نظر یادتون نره
Archivesاسفند 1390بهمن 1390 آذر 1390 AuthorsLinks
مهناز
کیت اگزوز ریموت دار برقی
<-PollItems->
برای ثبت نام در خبرنامه
ایمیل خود را وارد نمایید
|